- شنبه ۷ مرداد ۹۶
- ۲۳:۳۰
«نواختن تار را از زمان کودکی تا هفتسالگی به همت خود و با راهنُمایی پدرم تجربه کردم. در همان سال با پدرم هدمت مرحوم آقاحسینقلی رسیدم و از استعدادِ بنده خیلی تعریف کرد. مدتی نزدِ ایشان بودم و دورههای مرحوم حسینقلی را تمام فراگرفتم. بعد که دورهی آقاحسینقلی تمام شد، پدر مرا برد به خدمت درویشخان.» این توصیف و توضیحِ مختصریست که خودِ استادِ مرتضی نیداوود از چگونگی ورودش به موسیقی میگوید. پدرش، «بالاخان» نوازندهی تنبک بود و او، وی را وارد دنیای موسیقی کرد و در طیِّ راه، مشوقاش بود. باقی هم که از زبان خود استاد ذکر شد. اما مرتضی نیداوود، استادِ بزرگ و بهنام و چیرهدستِ تار، سازندهی بعضی از مشهورترین ترنانهها و نغمههای موسیقی کلاسیک ایرانیست. او را شاید برای «پیشدرآمدِ بیات اصفهان» بشناسید؛ یا برای تصنیفهایی چون «آتش دل»، «روزگار گذشته»، «هدیهی عاشق»؛ یا شاید هم برای چندین و چند ساعت موسیقیِ نابی که برای رادیوی ایران نواخت. شاید هم نه. شاید او را از جاویدان اثرِ پرآوازهاش بشناسید: «مرغِ سحر».
سالِ 69، استاد مرتضی نیداوود، در خارجِ ایران، و در حالی که سالهای سال بود دیگر شبیه به روزگارانِ جوانیِ نمینواخت، چَشم از دنیا فروبست. 27 سال پیش. در نخستین روزهای مرداد؛ 2اُم. بهبهانهی سالمرگِ این استادِ بزرگِ موسیقی ایرانی، بد نیست یکی دو خاطره بخوانیم و چند قطعه از شاهکارهای استاد را گوش دهیم.
نخست. استاد، بسیار شیفتهی «درویشخان» بود. درویشخان، استادِ نیداوود بود. پس از اتمامِ دورههای آقاحسینقلی، به مدرسهی و خدمتِ درویشخان رفت و مفصّل، از محضرش آموخت. حتّی نامِ «نیداوود» که آوازی از دستگاهِ همایون است، انتخابِ استادش، درویشخان، بود. ارادتاش، لفظی نبود. هرچند در همان لفظ هم برای درویش، کم نمیگذاشت. بهقولِ خودش: «درویشخان کسی بود که در موسیقی انقلاب کرد و انقلاب در موسیقی ایرانی، به نام ایشان است. اولاً تار پنج سیم داشت. مرحوم درویشخان 5 سیم تار را کرد 6 سیم. یک سیم اضافه کرد به تار و این خدمتی بود که درویشخان کرد. پیشدرآمد و تصنیف و رِنگ، به این شکلهای امروزی که هست، نبود. تمام اینها را درویشخان تنظیم کرد و مبتکر این کار ایشان بود. ایشان خیلی خیلی به موسیقی ایرانی خدمت کرد.»
میگویم لفظی نبود. نیداوود، پس از مرگِ نابهنگام و تلخِ درویشخان، آموزشِ شاگردان استادِ پیشیناش را برعهده میگیرد. شبیه به استادش، همکاری با ملکالشعرای بهار را ادامه میدهد. یا حتّی برای پرداختِ بدهیهای استادش، کنسرتی با محجوبی برگزار میکند. وقتی استادش مُرد، سردرِ مدرسهی موسیقیاش را -که در 1300 تاسیس کرد- همان «درویش» گذاشت. اینها، همه هم از منش و روشِ بخشنده و بلندیِ روحاش بود؛ و هم متاثّر از روابطِ خاصِ استاد-شاگردیِ آن زمان. آشکارا ارادتاش به استاد را اعلام میکرد؛ (بهنقل از محمدرضا شرایلی)، وقتی در کهنسالی از او برای اجرا در رادیو دعوت میشود، کارِ بهرایگانانجامشدهاش را «ادای دینی به موسیقی و بزرگانِ موسیقی میداند». منش و روشاش، با بقیّه بس متفاوت بود.
دوم.
وقتی کوچک بودم و مدرسه میرفتم، میآمدند میگفتند که داوود شیرازی، تار زده و بلبل نشسته روی دستهی سازش! من با آنکه کوچک بودم نمیتوانستم باور کنم که یک چنین چیزی میشود؛ تا این که شبی مهمانییی بود در باغِ صاحبِ جم، بنده تار میزدم و دیدم بلبل روی دستهی ساز نیامد ولی خیلی نزدیک، روی یک شاخهی درختی نشسته بود. من هیچ باور نمیکردم تا این که برای خودِ من، این پیشآمد، پیش آمد و بلبلی روی دستهی تار ننشست اما خیلی نزدیک بود. آنها که داشتند گوش میکردند اشاره به خواننده کردند که دیگر نخواند و من تار نواختم. بلبل هم جواب میداد.
آن شب که گذشت، فردایش دیدم، مردم حرفهایی میزنند و من باور نمیکردم!
به من میگفتند: « آن شب فلان جا تار زدید و بلبل روی دستهی تار نشسته بود!»
گفتم: «آقا اینطور نیست!»
میگفتند: «باید افتخار کنید! حال اگر میخواهید نگویید ما خودمان میگوییم!»
گفتم: «آقا روی دستهی سازِ من، بلبلی نیامده.»
خلاصه هر چیزی که از بچگی میگغتم یک چنین چیزی نمیشود، باور نمیکردند. فقط این را میگویم: اگر تار را نرم بزنید و اگر چکشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک میآمد و از صدای نرمِ ساز، بلبل خوشش میآید.
سوم. «نخستین»ها گاهی خیلی عزیزاند. برای هر هنرآموزی، نخستین قطعهای که همنواست با نوایِ درونیاش؛ که در آرامش و بهتمامی مینوازد؛ آن قطعه که برای نخستینبار، بدان و به نواختنِ آن، افتخار میکند؛ این نخستین قطعه، همیشه بس عزیز و بهیادماندنیست. برای من، این نخستین قطعه، «پیشدرآمد بیات اصفهان» بود. برای یک مسابقه آموختماَش اما در نهایت، برایم تبدیل شد به «آن» قطعه. هنوز هم میانِ اِتودها و خردهقطعات و تمرینها، پیشدرآمد اصفهان میزنم و هر بار، در پیچوخم و «خمدرخمِ»* جریانِ آواها و نُتها، زمان از دست میرود.
چهارم. کمی از استاد بشنویم.
مصاحبهی رادیو ایران با مرتضی نیداوود
پیشدرآمد بیات اصفهان | تار غلامحسین بیگجهخانی و ضرب محمود فرنام
دریافت حجم: 3.12 مگابایت
پیشدرآمد بیات اصفهان | تار محمدرضا لطفی و سنتورِ مجید کیانی | آلبومِ بستهنگار
دریافت حجم: 3.73 مگابایت
پیشدرآمد بیات اصفهان | تیتراژِ سریال هزاردستان
دریافت حجم: 5.24 مگابایت
مرغِ سحر | قمرالملوکِ وزیری و تارِ نیداوود (کیفیتِ وحشتناک)
دریافت حجم: 5 مگابایت
مرغِ سحر | محمدرضا شجریان
دریافت حجم: 4.01 مگابایت
آتشِ دل |قمرالملوکِ وزیری و تارِ نیداوود
دریافت حجم: 8.43 مگابایت
بسکن، ایدل! | آهنگِ نیداوود، شعرِ پژمان بختیاری، آوازِ تعریف
دریافت حجم: 9.14 مگابایت
#سعدیانه:
همه قبیلهی من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
* عبارتیست از اشعارِ صائب.
یک جهان، دل را پریشان ساختن انصاف نیست / شانه درآن زلف «خمدرخم» نمیباید زدن
** برای خردهپروندهای دربارهی استاد، به صدا 122 سری بزنید.